عمومی

رویکرد انتقادی

 

می توان گفت اولین تاکید بر علم و دانش و صلاحیت تحصیل کردگان برای اداره جامعه توسط افلاطون مطرح شده است . افلاطون معتقد به حکومت حاکمان حکیم بود (راسل 1367:173).

نظریات آگوست کنت (1798-1857) نیز در مورد رسیدن به جامعه اثباتی به نوعی تاکید بر تحصیل و آموزش علوم اثباتی است. کنت معتقد بود: « تنها اصلاح اجتماعی معتبر آن اصلاحی است که شیوه اندیشیدن الاهی را دگرگون کند و رویه خاص مکتب اثباتی را رواج دهد. آری این چنین اصلاحی در اعتقادات جمعی فقط در نتیجه توسعه علمی حاصل خواهد شد. بهترین شیوه برای ابجاد علم جدید به صورت شایسته آن، این است که پیشرفت ذهن اثباتی را از خلال تاریخ و در علومی که هم اکنون وجود دارند دنبال کنیم» (آرون 1381:131).

در واقع کنت معتقد به گذار کامل از مرحله اندیشه الاهی که مربوط به مرحله تفکر ابتدائی بشر و معادل بی سوادی بوده و رسیدن به اندیشه اثباتی که تسلط بر علوم و فنون که در حال حاضر در تحصیلات رسمی مطرح است، می باشد.

« او یک جامعه اثباتی و خوب را برای آینده طرحریزی کرده بود که تحت هدایت قدرت روحانی کاهنان یک دین اثباتی نوین و بانکداران بزرگ و صاحبان صنایع اداره گردد. این کاهنان که همان جامعه شناسان علمی اند، همانند اسلاف کاتولیک شان ، باید راهنمایان اخلاقی و ممیزان اجتماع باشند و قدرت و دانش برترشان را به کار اندازند تا وظایف و الزامهای اجتماعی افراد را به آنها یادآوری کنند. آنان باید جهت برنامه آموزشی را تعیین کنند و در مورد توانائی های هر یک از افراد جامعه داوری نمایند . در جامعه سالاری اثباتی آینده ، کاهنان دانشمندِ دین بشریت با تکیه بر دانش اثباتی شان می دانند که چه چیز برای اجتماع خوب و چه چیز بد است و بر این اساس ، انسان ها را به انجام وظیفه جمعی شان فرا میخوانند و هرگونه فکر حقوقی ذاتی را در آنها به شدت سرکوب  میکنند . سن سیمون گفته بود که در آینده ، مدیریت چیزها جانشین تسلط انسانها بر انسانهای دیگر خواهد شد ، حال آنکه کنت بر این عقیده بود که چیزهائی که باید اداره گردند، در واقع همان افراد بشرند. بدین سان روابط بشری «شیئیت» مییابد .

این مطلب را هم از دست ندهید :   معرفی پرکاربرد ترین شیشه آلات و ابزار های آزمایشگاهی و کاربرد شان

درست همچنان که در سده یازدهم ، پاپ برای مدت کوتاهی قدرت معنوی اش را به همه امور مادی گسترش داده بود ، کاهن اعظم بشریت نیز می بایست با اتکاء بر دانش علمی ای که پاپ فاقد آن بود ، یک حاکمیت مبتنی بر هماهنگی، عدالت و درستکاری را بنا نهد. بر پایه فرمول محبوب کنت ، سامان اثباتی نوین باید عشق را اصل ، نظم را پایه  و پیشرفت را هدف خویش قرار دهد. گرایش های خود خواهانه ای که در سراسر تاریخ پیشین بر بشر حاکم بودند، بایستی جایشان را به انساندوستی دهند و فریضه برای دیگران زندگی کن ، باید راهنمای انسانها گردد. افراد بشر سرشار از عشق به همنوعان شان خواهندشد و به مهندسان اثباتی روح از دل و جان حرمت خواهند گذاشت، چرا که اینان دانش علمی گذشته و آینده و راه قانونا تعیین شده یک آینده قابل پیش بینی را تجسم خواهند کرد» (کوزر 1380:36).

محیط درآمد : و یا گروهی فقر و اختلاف طبقاتی را عامل مشکلات می دانند . کارل مارکس بطور کلی نظام اجتماعی متکی بر مالکیت وسایل تولید را در طول تاریخ زیر سوال می برد و آن را موجب استثمار و ایجاد طبقات ستمگر و تحت ستم میشمارد. آخرین این نظامهای استثماری نظام سرمایداری است. بطور کلی مکتب تضاد و گرایش مدرن آن رویکرد انتقادی مسائل را از این منظر تحلیل می کند .

در رویکرد انتقادی : « کل نگری . . فرضیه کلیدی رویکرد انتقادی است . . مسائل اجتماعی با مجموعه ای از رویدادها ، تغییرات و فشار هائی که در مورد همه نهادهای اجتماعی اعمال می شود ، ارتباط متقابل دارند . . مسئله اجتماعی وضعیتی است که از استثمار طبقه کارگر ناشی می شود . . شکلی از سازمان اجتماعی که جامعه سرمایداری ارائه می دهد ، موجد دامنه وسیعی از مسائل خاص اجتماعی است . این نظام سلطه طبقاتی است که مسئله اجتماعی جرم را ایجاد و آن را حفظ می کند . . سرمایه داران فقر را حفظ کرده و قوانین را به نفع خود تدوین می کنند و به اجرا می گذارند» (رابینگتن و واینبرگ1383:187) .